بسم الله
به نام تو ای محبوب
به نام تو ای خالق تنهایی
به نام تو ای همنشین تنهایان
به نام تو که من یکی از بندگانت هستم
به نام تو که تنهایی هایم را میفهمی
به نام خالق هستی
امروز هم روزی بود که به هر نحوی در حال گذر است
به هر نحوی که نه
به شکل فجیعی.چه شده بود
کاش همه اش خواب بود
خواب که نه
کابوسی وحشتناک
کابوسی که بوی جدایی میداد
بوی جدایی
نه
جدایی را با خود آورد
آن را در دامنم نهاد و پر کشید
حسرتی که بر قلبم افتاد و سنگینی آن دارد قلبم را متلاشی میکند
لحظه به لحظه بر آن افزوده میشود
کاش میشد بگویم
کاش حرف هایم را می فهمیدی
چه قدر از انسانیت دور بودم.چه قدر ....
خدای من! چه میشد اگر ...
همه چیز روی سرم خراب شده .اگر با یک نفر رو به رو شوم از نگاهش خوب میفهمم
فعلاً رفته ام
خانه را می گویم
دوست ندارم رو در رو شوم