امروز روز اول بعد از 2000سال موعود است
امروز روز اول فراموش شدنم است
نه
از فراموش شدنم روز ها ست که میگذرد
بیمارستان یا همان هاسپیتال
مریض خانه
درمانگاه
اورژانس
نهایتاً غسال خانه
یادم آمد که همه چیز باید به اینجا ختم شود
تو هم خوب میدانی
راحت
آرام
بدون جان
بدون هر گونه دغدغه
خدایا
چرا؟؟؟؟
تمام تنم درد میکند
روحم که مدتهاست از بدنم جدا گشته
شکست+م
کاش ...
نمیدانم