از چه بگویم وقتی
دلت,
حتی از دلتنگی مهیب این روزهایم هم
بی خبر است...؟!!
وقتی قلب مهربانت از این
شب گریه های پائیزی
هیچ نمی داند..؟!!
--------------------------
پراکنده می شوم
با صدای باد
تکه هایی از من فرو می ریزد
در کودکی های ناتمامم
وتکه هایی دیگر
در آرزوهای نا بارورم
و این تنها
دستهای نوازشگر توست
که مرا از دست های پریشان باد می گیرد و
کنار هم می چیند و
می نویسد چیزی را که
لبهایت می خواند
هستی
ومن تازه یادم می افتد که
عاشق شده ام