شوکه شدم.
وقتی که دیگر اثری نبود از آن همه مهربانی و عشق
شوکه شدم.قلبم در حال ایستادن بود.
سرد شدم.نمی دانم چرا.اما
من که قسمش داده بودم.
دلم بد جور هوایی شد.
آن قدر که مرگ را هم باور نمیکردم اما
تمام کردم