بسم الله
ارمیا معمر باشی یا علی فتاح یا ارمیا معمر. مگه اینا با هم فرقی هم دارن؟؟؟؟
همشون یه داستان بودن مثل داستان زندگی بعضی از ماها. شاید هم اصلاً شباهتی به داستان ما نداشته باشن و ما خودمون بخوایم جای اونا باشیم.علی فتاح باشی کنار مهتاب یا نه مهتاب باشی کنار علی فتاح. اصلاً چی میشد اگه آرمیتا به جای آمریکا توی فرانسه بود و علی فتاح همون جا تو فرانسه ... و مهتاب دیگه مجبور نبود به خاطر علی از پیشش بره.ارمیا توی ایران کنار مهتاب بود و یه زندگی مهتابی.
حالا چرا باید به خاطر تناسب ارمیا با آرمیتا اونها با هم باشن و علی فتاح با مهتاب. مگه تناسب اسمی کافیه؟؟؟چرا باید مهتاب از ارمیا دور باشه؟؟؟
کجایی مهتاب؟؟؟
اینها همش بهونه است
دوست داری یه من اوی دیگه بنویسی. از خودت بگی و از مهتابت. از ارمیا معمر . نه ارمیا معمر هم توی داستان نباشه.آخه قاطی میکنی کدوم ارمیا رو میگی.ارمیای ارمیا یا ارمیای بی وتن.یه من او بنویسی که توش نه ارمیای باشه نه علی فتاحی . توش فقط مهتاب باشه و از مهتاب برات بگه
یه من او باشه که براش زمان و مکان مفهومی نداشته باشه. یه من اوی بی وتن. شای هم یه من اوی بی کفن
شعر نمی خوام بگم. میخوام بگم اگه تناسب اسمی همه جا مهم باشه میشه خیلی راحت تناسب درست کرد.
مگه همه چی باید روی تناسب و حساب و کتاب باشه؟؟؟
مهم اینه که الآن ارمیا تنهاست. مهتاب تنها نیست. علی فتاح تنهاست. ارمیا تنهاست. کجایی مصطفی؟؟؟
کجایی درویش مصطفی.کجایی سهراب؟؟
شاید دوست داشتی بگی کجایی مهتاب اما روت نشد/
عیبی نداره. بگو بقیه رو هم.بگو کجایی مهتاب کجایی آرمیتا. کجایی سوزی. اصلاً راحت باش. خشی رو هم صدا کن
اینا همش بهونه است.بهونه کهمهتابت رو صدا کنی. مهتابی که دیگه نیست.مهتابی که توی یه سرزمین دیگه است. مهتابی که رفته ...
کجا رفته؟؟؟
حرف بزن مهتاب.حرف...