من با تو چه کردم ؟ با دلت ... با خودم ... با دلم ... نمی دانم چرا ، حال که نیستی دوریت را بیشتر احساس می کنم و تنهاییم را ...
چه ساده گفتی نه ... و چه سخت دل کندم ! چه معصومانه منتظر تبلور دوباره ی عشقت بودم و چه بی رحمانه دیگری را به من ترجیح دادی !
می دانم ... می دانی که با تمام وجود دوستت داشتم ... ذره ذره ی وجودم عشقم را اثبات می کرد !
نگاه غمگینم ، وقتی با التماس نگاهت می کردم ! دستان لرزانم ، وقتی آخرین شکوه نامه ی دلم را به دلت سپردم ! صدای لرزانم ، وقتی جاودانه ترین دوستت دارم را بر لب راندم و برایت آرزوی خوشبختی کردم ! قامت خمیده ام ، وقتی در آخرین دیدار به دروغ گفتی که...
...
تو رفتی ... تو رفتی و من ماندم و یک دنیا دلتنگی و حسرت و ... امید ...
----------------------------------------------------
پ ن:
1)این ها از قبل نوشته شده. ودر تاریخ های معین ارسال میگردد.پس در بودن و یا نبودن من شک نکنید.هر آنچه گفته ام همان است
2)سفر به مقصدی نا معلوم در میان بود.احتمالاً از بعد از میلاد امام رضا کسی از من خبری نداشته باشد
3)اندک مزاحمتی را که داشتم حلال کنید
4)احتمالاً نوشته ها ادامه دارد.پس تا رسیدن وصیت صبر کنید
5)یعنی یادتون هست...؟بعید میدونم
6)اللهم ان هذا اول قدومی الیک...
و تنهای تنها
بدون هیچ امیدی
در کوچه پس کوچه های ...
تا صبح درون آن کوچه بودم
اما خبری از او نبود
خیالاتی شده بودم
نانند تمام فیلم های عاشقانه
تازه فهمیدم این بک فیلم نیست.این واقعیت است
نخواسته مرا
باید میدویدم
تا صبح
هر چند بی وتن و نوشته های من او تموم شد
اما...
هنوز در کما به سر میبرم.می خواستم داد بزنم نگران نباش
تنت نلرزد
اما کسی نبود بگوید آن روز گه دلم لرزید چرا کسی چیزی نگفت
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید
دلم لرزید...
بی وتن هم تمام شدو
این ها شاید نوشته نباشد
خدا نگه دار
دو باره فال حافظ و...
ارحم ترحم
اللهم
ارحم من لا یرحمه العباد.
واقبل من لا یقبله البلاد
بذار خبال کنم هنوز...
میشنوی؟؟؟؟
دوباره فال حافظ و
دوباره توی فالمی
بذار خیال کنم بذار
اگرچه بی خیالمی
به نام او
باورم نمیشود دیگر.یعنی تمام شد ..؟
میدانی؟
پارچه سبزی را که مهر کربلا در آن بود و با آن نماز های عشقم را میخواندم آورده بودم.نبودی تا ببینی و حس کنی عطر عشق را در فضایی که در آن قرار بود سر کنم.
دلم برای روز های عاشقیم تنگ شده
برای روزهای خوب با تو بودن
برای ...
اصلاً این ها هیچ
بی وتن را تمام کردم.اما جرات ندارم باز شروع کنم من او را
بی وتن تمام شد
برای بار دوم
شاید این جا هم تمام شود.برای همیشه
همانگونه که من تمام شدم.
خدا حافظ
من که از شهر شما رفته ام.