سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جدال تدبیر را ویران کند . [نهج البلاغه]

بی وتن

Powerd by: Parsiblog ® team.
همین جا تا...(چهارشنبه 87 مهر 3 ساعت 11:26 صبح )

حالا هی بیا بنویس که چرا نیستی!هی بنویس کجایی!هی بنویس دلم میخواد یه بار دیگه ببینمت! چه فرقی داره!؟اون که نه اینجا میاد نه اینا رو میخونه نه خبر دارهکه بهت چی داره میگذره.حالا تو بیا بی وتن رو با ت بنویس و بازه هی بگو اللهم ارحم من لا یرحمه العباد و اقبل من لا یقبله البلاد...

هی بگو کجایی درویش مصطفی !!!!

هی بگو کجای کریم.اینا که همش تو داستان بودند. الان این روزها دوستای خودت هم تحویلت نمیگیرن. تحویل که هیچ!!!اصلاً شاید اگه ببیننت روشون رو هم اون طرف میکنن.نه جای این حرفا تو بی وتن نیست. بی و تن برای خودمه و حرفای خودم.

این روزها بد جوری موندم که چی میشه. بد جوری تو گل گیر کردم. بد جوری

تو کهنیستی تا باهات حرف بزنم. دلم میخواست  الان کنارم بودی تا همه حرفای دلم رو برات  میگفتم. الان این جا بودی تا اصلاً با نگاه کردنت همه دردام تموم میشد.

راستی نمیدونم قراره چی بشه. قراره به کجا کشیده شم. خیلی میترسم. خیلی

 

 

.........................

شکایتی ندارم

وقتی که دستانم شکسته اند و زبانم لال

من در خودم میپیچم و از بالای ابرهای خیال

به زمین سقوط میکنم

راهی نیست تا زمین

اگر شدت جاذبه کمک کند

میدانی؟

شاید دیگر نبینی

شاید هم ببینی و من ...

روزهایم را هدیه میدهم و شبهایم را با سکوت  میگ ذرانم

همه مانده اند

و من رفته ام در تنگ ترین کوچه های روزگار

فقط چند قدم دیگر بن بست  میشود


» ارمیا
»» نظرات دیگران ( نظر)

یه چیزی بگو(سه شنبه 87 مهر 2 ساعت 3:57 عصر )

کاش هیچ وقت ندیده بودمت

هیچ وقت

دیگه خیالم راحت بود که مشغولیت فکری ندارم

اما حالا...

نمیدونم

یه چیزی بگو


» ارمیا
»» نظرات دیگران ( نظر)

کاش(سه شنبه 87 مهر 2 ساعت 3:50 عصر )

اعصابم خورده

تنها

تنها

تنها

تا کی میخوان ادامه بدن؟؟؟

خسته نمیشید؟؟؟

واقعاً چی فکر میکنن

هر کاری ممکنه انجام بشه.

صبر هم حدی داره

کم اوردما

میدونی؟

کاش میدونستی چی میگم

کاش

 

 


» ارمیا
»» نظرات دیگران ( نظر)

گریه(سه شنبه 87 مهر 2 ساعت 1:41 صبح )

بسم الله

سلام

_________________انگار قسمن اینه که دیگه نتونم انلاین بفرستم

نمیدونم چرا.اما این رو مطمئن بودم که ارسال کردم و ...

به هر حال پاک شد

بد جوری هوس کردم بنویسم.نمی دونید چه حالی دارم.یه دفعه ای اخر شب بغض کردم و میخواستم خودم رو خالی کنم.اما نمیشد. بماند برای چی.

اما این رسمش نبود. همین جوری رفتید...

بدون اینکه چیزی بگید؟؟؟

نمیتونم بگم مهم نیست. چون برام مهمه

(بازم میگم اونایی که نمیدونن گیر ندن)

(اخه نمیدونید کی چی کجا)

دلم گرفته بود.هوس کردم برم.اما جور نمیشه.بد جوری موندم  تو گل. ای خدا(اااای خدا)

نمیشه گریه کرد.اخه گریه جا داره.مکان داره.زمان داره.نه زمان نداره.همه چیز داره به جز زمان

الان میخوام گریه کنم.


» ارمیا
»» نظرات دیگران ( نظر)

گیر ندهید(یکشنبه 87 شهریور 24 ساعت 2:25 صبح )

لطفاً اگه کامنت میذارید یا اسم و آدرس داشته باشه یا یه چیزی بنویسید

التماس دعا

..............

دارم آنلاین تایپ میکنم. یه بار همش پرید.لطفاً به غلط دیکته ای و نگارشی گیر ندهید.

..............

سعی می کنم همه چیز را فراموش کنم ! اما تلاشم بی فایده است . تصویر آن روز از ذهنم پاک نمی شود . بارها و بارها مرورش کرده ام ؛

نمیدانید کدام روز و کدام صورت را میگویم. پس لطفاً به این هم گیر ندهید.

کاش اصلاً صحبتش به میان نیامده بود.کاش اصلاً حرف نزده بودم. کاش یک بار هم او میشنید.تمام جرم من آن بود که میگفت؟؟؟ تمام حرف هایم صادقانه بود.تمامش.

حالا که کمی حرف زده شد.اما کاش همه حرف ها را میشنیدی.کاش یک بار ..

نه

حکایتی تکراری است.جرممان را از قبل میدانستیم.همه مان دچار این برنامه میشویم.

اما تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

باز هم میگویم به این هم گیر ندهید

فقط اگه کامنت میذارید اسمی آدرسی نامی نشونی  چیز بذارید. یا حد اقل چیزی بنویسید

 

 

 


» ارمیا
»» نظرات دیگران ( نظر)

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های وبلاگ
غر
آه
تقدیم به تو
دروغ
آذر
رفتی
دویدن
دلم...
ارحم
بی وتن تمام شد
شوکه شدم
از چه بگویم؟؟؟
جریان پیدا کرد
مرگ دل
جدایی
[همه عناوین(52)]

بازدیدهای امروز: 2 بازدید
بازدیدهای دیروز: 6 بازدید
مجموع بازدیدها: 48281 بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

» یاران دیرین «
» لوگوی دوستان من «
» اشتراک در خبرنامه «